هنر راه میان‌بُر ندارد

سیدفواد توحیدی
سیدفواد توحیدی
هنر راه میان‌بُر ندارد

مصائب «عـکاس‌باشی» شدن

گفت‌وگوی «سید فؤاد توحیدی» با «مظفّر طاهری»؛ عکاس

***

«مظفّر طاهری» معروف به «عکاس‌باشی»، متولد آذر ۱۳۳۷ در کرمان است؛ او عکاسی را از سال ۱۳۵۴ و از ۱۷ سالگی آغاز کرد. طاهری از همان سال‌های شروع حرفه‌ای عکاسی، به‌عنوان عکاس وابسته به روزنامه اطلاعات با این روزنامه همکاری داشت. او سابقه ۱۵ سال تدریس عکاسی در دانشکده هنر و معماری صبا دانشگاه شهید باهنر کرمان از سال ۱۳۷۸، تدریس عکاسی در دانشگاه بین‌المللی امام خمینی قزوین از سال ۱۳۹۸ به مدت سه سال را دارد و در حال حاضر، استادیار دانشکده هنر دانشگاه سوره تهران است.

برگزاری بیش از ۱۰ نمایشگاه انفرادی عکس در کرمان و تهران و حضور در رویدادهایی چون نخستین نمایشگاه بین‌المللی دوسالانه عکس ایران (۱۳۷۳)، نمایشگاه دوسالانه عکس بین‌المللی جهان اسلام (۱۳۸۷) دومین جشنوارۀ بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر و دریافت طوبی زرین و دیپلم افتخار (۱۳۸۸) و نمایشگاه اساتید هنر ایران در موزۀ هنرهای معاصر تهران (۱۳۸۸) از دیگر فعالیت‌های او در زمینۀ عکاسی بوده است.

کتاب «نامورانِ کرمان در دهۀ هفتاد خورشیدی» حاوی ۱۳۸ عکس از ۶۹ نفر از اهالی فرهنگ و هنر کرمان که در دهۀ هفتاد خورشیدی توسط مظفّر طاهری، عکاسی شده و در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات مرکز کرمان‌شناسی منتشر شد.

او در سال ۱۳۸۸ ورکشاپ ۱۰ روزه‌ای را در دانشکده هنر و معماری صبا دانشگاه شهید باهنر کرمان برگزار کرد که ۶۲۷ عکس از ۱۱۷ دانشجوی دانشکده روی دیوار رفت که رویدادی کم‌نظیر بود. همکاری و چاپ عکس در نشریات مختلف ازجمله نشریه «عکس»، نشریه «گردش»، «فصلنامه کرمان» و نشریه «ستاره کرمان»، از دیگر فعالیت‌های این عکاس باسابقۀ کرمانی است.

مظفّر طاهری، در اسفند ۱۳۹۷ موفق به دریافت گواهینامۀ درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معادل مدرک دکترا شد و به گفتۀ خودش، الآن احساس می‌کند در جایگاهی هست که بتواند بگوید چطور می‌شود از صفر شروع کرد و به مدرک درجه ‌یک هنری دست یافت.

طاهری، عکاس بی‌حاشیه‌ای است. او همیشه ساده زندگی کرده و بی ‌هیچ هیاهویی، کار حرفه‌ای خود را انجام داده است. «سید فؤاد توحیدی» گفت‌وگویی متفاوت با «مظفّر طاهری» انجام داده؛ طاهری در این گفت‌وگو از تلاش‌ها و تجربیاتش گفته، از دشواری‌های عکاسی در ۵۰ سالِ گذشته و اینکه چطور «عکاس‌باشی» کرمان شده است.

***

چگونه می‌شود با شرایط محدود آن روزگار، «مظفّرخانِ طاهری» یا همان «عکاس‌باشی» شد؟

سال ۱۳۵۴ بود که با پول‌های عیدی‌ام که ۱۵۰ تومان بود یک دوربین فلیکو از عکاسی «شمس»، آقای «محمدی»، در چهارراه «کاظمی» خریدم که فیلم ۱۲۰ می‌خورد و با هر حلقه می‌توانستیم ۱۲ عکس بگیریم. حس عکاس شدن داشتم، با همان دوربین، عکس‌هایی از بیمارستان «نوریه» که هنوز درختانش کوتاه بودند و مسجد جامع و «مشتاقیه» گرفتم. همان اول هم عکسی از خودم در آیینه گرفتم و می‌توانم ادعا کنم که از اولین کسانی هستم که در ایران سلف‌پرتره گرفتم؛ اما چیزی که باعث شد به سمت عکاسی حرفه‌ای بروم، در زمان دانشجویی‌ام اتفاق افتاد. من دانشجوی حسابداری صنعتی در انستیتوی مرحوم «آرشام» بودم که خیلی به گردن کرمانی‌ها و از جمله خود من حق دارد. سه ترم شاگرد اول شدم و یک ترم هم شاگرد دوم؛ به شاگردان اول و دوم، ماهی ۳۰۰ تومان کمک‌هزینه می‌دادند. در همان زمان عکسی را از یک عکاس جوان در روزنامۀ کیهان یا اطلاعات دیدم که در یک روستا گرفته بود؛ یک خانۀ گنبدی بود با یک نردبان و یک گاو در کنارش. خیلی رویم تأثیر داشت و با خودم گفتم یعنی می‌شود زمانی عکس‌های من هم در روزنامه چاپ شود؟ البته در آن زمان تنها دو روزنامۀ «کیهان» و «اطلاعات» در کشور چاپ می‌شد.

دوربین فلیکو فقط سه تنظیم داشت، آفتابی، ابری و سایه؛ البته فلاش هم می‌خورد، اما این برایم کافی نبود. با ۳۰۰ تومان کمک‌هزینۀ اولم یک عدد دوربین فِد ۳ روسی از آقای «محمدی»، «فتو کیهان» در خیابان «شاهپور» خریدم که تمام تنظیمات را داشت و فیلم ۱۳۵ هم می‌خورد که تا ۳۶ تا عکس می‌توانستیم بگیریم. با کمک‌هزینۀ دومم، یک آگراندیسور روسی از همان «فتو کیهان» خریدم که با آن عکس چاپ کنم و با ۳۰۰ تومان کمک‌هزینۀ سومم وسایل تاریکخانه را از عکاسی «شرق»، آقای «یزدانفر» در خیابان «شاهپور» خریدم.

اولین تاریکخانه‌ام در «رابون» خانه‌مان بود. کرمانی‌های قدیم، راهی را که از آن به پشت‌بام می‌رفتند، «رابون» می‌گفتند و معمولاً مسیری سرپوشیده بود؛ اما در خانۀ ما برای ساخت حمام، پله‌ها را خراب کرده بودند و ما با نردبان بالا می‌رفتیم؛ یک جای کوچکی هم از آن درآورده بودند که حالت اتاق زیرشیروانی داشت و البته خیلی هم تاریک بود. درِ پشتِ بام، چوبی بود و کلی درز داشت که نور از آن می‌آمد و سیستم آب و برق هم نداشت. تمام درزها را گرفتم و سیستم برقش را هم درست کردم؛ اما برای آبش مسئله داشتم و چون بایستی از نردبان بالا می‌رفتیم خیلی مشکل بود؛ به همین خاطر تاریکخانه را به حمامِ خانه منتقل کردم و از آنجایی که آگراندیسورم صندوقی بود، هر دفعه که برای ظهور و چاپ فیلم و عکس‌هایم می‌رفتم، باید حمام را تبدیل به تاریکخانه می‌کردم و بعد دوباره همه‌چیز را سر جای خودش برمی‌گرداندم. کمی سخت بود اما لذت فراوانی داشت.

حالا باید عکاسی و چاپ عکس را اصولی یاد می‌گرفتم؛ عضو کتابخانۀ «میمندی نژاد» بودم و با کتاب «عکاسی برای همه» شروع کردم که البته باید بگویم کتابی که تأثیر فراوانی روی من داشت، کتاب «تکنیک عکاسی»، نوشتۀ «آندریاس فننینگر»، ترجمۀ «نصرالله کسرائیان» بود. شانسی که آوردم این بود که در تابستان ۱۳۵۶ به عنوان کارآموز حسابداری صنعتی در ذوب‌آهن کرمان مشغول شدم. کتاب را از کتابخانه امانت گرفتم و قسمت‌های مهم آن را در ذوب‌آهن کپی کردم و عکاسی آماتور را شروع کردم. اگر بگویم آن زمان آموزش عکاسی در کرمان نبود دروغ گفته‌ام. در مرکز امور تربیتی، روبه‌روی بیمارستان «آیت‌آلله کاشانی»، کلاس‌های هنری برگزار می‌شد که البته من در دبیرستان دنبالش نرفتم و بعد هم که انگار خودآموخته شروع کردم.

در کرمان با کمی تأخیر، انقلاب شروع شد و من هم عکس‌های انقلاب کرمان را گرفتم. در سال ۱۳۹۲ نمایشگاه عکس‌های انقلابم را در موزۀ «هنرهای معاصر صنعتی کرمان» گذاشتم با عنوان «من فقط ۲۰ سال داشتم»؛ یعنی عکس‌ها را از دید یک عکاس ۲۰ ساله نگاه کنید. البته در مجموعه‌ام جای عکس حادثۀ مسجد جامع، خالی است؛ چون در آن‌وقت من در پایتخت و در انستیتوی «گوته» مشغول یادگیری زبان آلمانی برای رفتن به آلمان بودم.

با وقوع انقلاب، سرنوشت من هم عوض شد. با توجه به اینکه شاگرد اول بودم، باید برای ادامۀ تحصیل در مقطع لیسانس رشتۀ حسابداری صنعتی به دانشگاه آذرآبادگان تبریز می‌رفتم که با وقوع انقلاب، مُنتفی شد. تصمیم اصلی‌ام این بود که به آلمان بروم و تمام کارهای آن را کرده بودم، حتی بایستی تعهد برگشت می‌دادم که دایی‌ام این تعهد را داده بود؛ اما از این تصمیم هم منصرف شدم. باید راه دیگری انتخاب می‌کردم. البته من در سال‌های بعد توانستم لیسانس حسابداری‌ام را بگیرم.

***

تنظیم: فهیمه رضاقلی

عکس مظفّر طاهری

***

ادامۀ این مطلب را در شماره ۵۹ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید

هنرجویان دنبال عـــکاسی هنری نیستند

رحیم بنی‌اسد آزاد
رحیم بنی‌اسد آزاد

گزارشی از وضعیت آموزش عکاسی در سایر شهرها

***

بازار آموزش عکاسی این روزها در کرمان داغ است و این کلاس‌ها در مراکز مختلف و توسط اساتید زیادی برگزار می‌شود. اینکه آموزش عکاسی چقدر توانسته تأثیرگذار باشد و این بازار داغ چه چالش‌ها، آسیب‌ها و مزایایی دارد، بهانه‌ای شد که در شمارۀ پیشین «سرمشق»، این موضوع در میزگردی با حضور فعالان این حوزه، مورد بحث قرار گیرد. برآیند آن نشست نشان داد این قصه سر دراز دارد و همان‌طور که فکر می‌کردیم با چالش‌های فراوان همراه است. برای شنیدن و واکاوی بیشتر موضوع، با فعالان دیگر شهرها هم صحبت کردیم. ابتدا فقط دنبال شهرهای استان بودم، اما بعد به این نتیجه رسیدم که باید پا را فراتر بگذارم و از شهرهای خارج از استان هم بپرسم که چالش‌ها و آسیب‌های آن‌جا چیست؟ تا شاید مقایسه‌ای صورت گیرد و به باز شدن بیشتر موضوع کمک کند.

«عباس بلوچی»، عکاس، مدرس و رئیس انجمن سینمای جوان رفسنجان؛ «امین ارجمند»، عکاس سیرجانی، عضو و معلم «مدرسه عکاسی مستند راوی فتوز»؛ «فرامز بردبار عامل»، مدرس دانشگاه و پیش‌کسوت عکاسی مشهد؛ و «امین نظری»، عکاس و مدرس عکاسی در خوزستان، در پاسخ به این پرسش‌ها مشارکت کردند؛ از آن‌ها پرسیدم: وضعیت آموزش عکاسی در شهر آن‌ها چگونه است؟ آیا آموزش‌های عکاسی توانسته در جامعۀ هنری و شهری بازخورد داشته باشد؟ آیا خروجی‌های این روند در جامعه و فضای کاری آن‌ها دیده می‌شود؟ کیفیت آموزش‌های ارائه‌شده چگونه است؟ فراوانی ژانرهای عکاسی و آموزش تخصصی در انواع ژانرها ازجمله عکاسی هنری در شهرشان چگونه است؟ آیا دست هنرجو برای آموزش تخصصی در هر ژانری باز است؟ مدارک عکاسی توسط چه نهادی داده می‌شود؟ آیا ملاک و معیاری برای انتخاب استاد عکاسی وجود دارد؟ و درنهایت اینکه مهم‌ترین چالش‌های آموزش عکاسی در شهر آن‌ها چیست؟

در ادامه، توضیحات هر یک از افراد اشاره‌شده را که به فراخور اهمیت و پررنگی مسائل آموزش عکاسی در شهرشان به سؤالات پاسخ داده‌اند، می‌خوانید.

***

دانش‌آموختگانِ بی‌سواد، استاد شده‌اند

«عباس بلوچی» عکاس، مدرس عکاسی و رئیس انجمن سینمای جوان رفسنجان دربارۀ آموزش عکاسی در رفسنجان می‌گوید: در گذشته، معمولاً آموختن عکاسی به شکل شاگرد و استادی بوده یا شرکت در کلاس‌های آموزشیِ پایتخت؛ بعضی نیز عکاسی را به‌صورت تجربی با خواندن مجلات و سعی و خطا می‌آموختند. آموزش عکاسی در رفسنجان از دهۀ شصت با افتتاح انجمن سینمای جوان رفسنجان، صورتی منظم‌تر گرفت. در دهۀ هشتاد با شکل‌گیری آموزشگاه‌های هنری و سینمایی، آن‌ها نیز بخشی از آموزش عکاسی را به عهده گرفتند. علاقه‌مندی نسل جدید به هنرهای تجسمی و شکل‌گیری رشتۀ گرافیک و فتوگرافیک در دهۀ نود و راه‌اندازی رشته‌های کاردانی و کارشناسی گرافیک در دانشگاه‌های رفسنجان به‌خصوص دانشگاه آزاد اسلامی و غیرانتفاعی‌ها منجر به آموزش آکادمیک در این رشته‌ها شد.

بلوچی، خروجی آموزش عکاسی در رفسنجان را مثبت و خوب ارزیابی می‌کند، بی‌شک پایۀ هر کار هنری، آموزش صحیح است و اگر آموزش درست نباشد در همان اوایل کار مشخص می‌شود و خروجی خوبی نخواهیم داشت. در شهرستان رفسنجان هر ساله تعداد زیادی از عکاسان در مسابقات عکاسی داخل و خارج از کشور رتبه می‌آورند یا عکس‌هایشان در نمایشگاه‌ها و بینال‌های عکاسی و رویدادهای مرتبط با عکاسی حضور دارد.

معمولاً ما در ابتدا آموزش را با مبانی و اصول عکاسی شروع می‌کنیم، سپس گرایش‌های مختلف عکاسی را معرفی کرده و کلاس‌های مختلف این رشته برگزار می‌شود. در حال حاضر، بیش از ۱۲ گرایش عکاسی در انجمن، آموزش داده می‌شود که شامل عکاسی شب، حیات‌وحش، طبیعت، مستند، خیابانی، عکاسی پشت صحنه فیلم، عکاسی آتلیه و مدلینگ است و هرکس بر اساس علاقه‌ی شخصی‌اش در یکی از گرایش‌ها ادامه می‌دهد. از طرفی، چون گرایش‌های هنری پول‌ساز نیست، معمولاً کسانی که حرفۀ آن‌ها عکاسی می‌شود، مجبورند برای امرار معاش و تأمین هزینه‌های زندگی بیشتر در شاخۀ استودیو، آتلیه و مدلینگ کار کنند. در رفسنجان در بیشتر ژانرها هنرمند شاخص داریم، اما گرایش آتلیه، عکاسی پرتره و مدلینگ بیشتر است.

اعطای مدارک پایان دوره و گواهینامه‌های آموزشی از دهۀ هفتاد توسط سینمای جوان شروع شد، اما امروزه آموزشگاه‌های آزاد سینمایی، مدارس، آموزشگاه‌های فنی و حرفه‌ای و دانشگاه‌ها، همه مدرک می‌دهند و دادن مدرک یکی از راه‌های جذب هنرجو شده است. عده‌ای که به دنبال کسب منافع مالی هستند، با این شگرد بیشتر موفق می‌شوند، اما به نظر من، نبودن یک سازمان نظارتی درست و درمان و تعداد زیاد دانشگاه‌ها که مثل قارچ سر بر آورده‌اند باعث شده مدارک عکاسی بی‌ارزش شوند و گاهی همین مدارک باعث می‌شود طرف، خودش را در حد استاد ببیند. از طرفی، گسترش فضای مجازی باعث شده هر شخصی از یک پلتفرم مثل اینستاگرام برای تبلیغ کلاس‌های خودش استفاده کند؛ در رفسنجان عده‌ای سودجو برای منافع شخصی خودشان از جو مثبت و حاصل زحمات چند دهۀ سینمای جوان و بنده استفاده می‌کنند، حتی آموزشگاه‌های تئاتر کودکان نیز اقدام به برگزاری کلاس عکاسی کرده‌اند. متأسفانه نهادهای نظارتی مثل ادارۀ ارشاد بیشتر با این اشخاص تعامل می‌کنند تا برخورد؛ البته گاهی هم تذکر می‌دهند، اما تا به اقدام برسد، تعداد زیادی سردرگم و مال‌باخته شده‌اند؛ اگرچه مردم خودشان بعد از چند جلسه، سره را از ناسره تشخیص می‌دهند، اما گاهی هزینه و وقت‌‌شان که بزرگ‌ترین سرمایه است، از دست می‌رود و تا بخواهی اطلاعات اشتباهی که برای شخص، ملاک آموزش می‌شود را درست کنی، زمان می‌برد.

مهم‌ترین چالش در آموزش عکاسی، موازی‌کاری ارگان‌های غیرمرتبط رفسنجان در امر عکاسی است به‌طوری که همۀ ارگان‌ها می‌خواهند کلاس و کارگاه عکاسی بگذارند، خیلی از NGOها قصد برگزاری مسابقۀ عکاسی دارند و گاهی اشخاص نیز یک مسابقۀ عکاسی طراحی کرده و دنبال اسپانسر می‌گردند و می‌خواهند به این وسیله، ره صدساله را یک‌شبه طی کنند. چالش دیگر، استاد شدن دانش‌آموختگانِ بی‌سوادی است که از طریق سهمیه‌ها یا از طریق فضای مجازی به‌خصوص در دورۀ کرونا توانستند مدرک دانشگاهی عکاسی بگیرند، مثلاً شخصی با لیسانس شیمی و مدرک کارشناسی‌ارشد عکاسی، امروز در دانشگاه‌های کرمان، عکاسی معماری و تبلیغاتی تدریس می‌کند، در حالی‌که مطمئنم کار یک دوربین قطع بزرگ را بلد نیست. کم بودن استاد باتجربه و بادانش در استان و از طرفی، هزینه نکردن دانشگاه‌های آزاد و علمی-کاربردی برای آوردن اساتید کاربلد فضای آموزشی، راه را برای این دسته از اساتید بی‌تجربه و مدرک‌دار باز کرده است. امروزه به قول ماکیاولی، هدف، وسیله را توجیه می‌کند و هدف پول درآوردن است، به هر طریقی؛ گاهی هم هدف، کسب شهرت است و این دو گاهی در آموزش عکاسی میسر می‌شود.

بهترین مدرک برای هنرجویان و اساتید، رزومۀ کاری است

«امین ارجمند» عکاس سیرجانی، عضو و معلم «مدرسۀ عکاسی مستند راوی فتوز» دربارۀ وضعیت آموزش عکاسی در سیرجان می‌گوید: با افزایش خرید دوربین‌های عکاسی در سال‌های اخیر، پیشرفت تکنولوژی در ساختار دوربین‌های تلفن همراه و همچنین ایجاد رشتۀ عکاسی در برخی هنرستان‌های شهر، علاقه‌مندی به این رشته روزبه‌روز بیشتر شده است. بر همین اساس، احساس نیاز به آموزش برای هنرجویان بیشتر از قبل هم شده. افرادی هم که از قدیم، عکاسی، جایگاه ویژه‌ای در زندگی آن‌ها داشته، امروز با تکیه بر تجربۀ خود مشغول آموزش دادن عکاسی مقدماتی و شاید هم تخصصی به هنرجویان هستند. تعداد این افراد هم کم نیست و در مقایسه با چندین سال قبل می‌توان گفت پیشرفت‌هایی هم در این زمینه داشته‌اند؛ اینکه آن‌ها آموزشگاه یا استودیوی شخصی خودشان را دارند یا خیلی از مؤسسات و آموزشگاه‌های هنرهای تجسمی، بخش آموزش عکاسی هم به لیست فعالیت‌های آموزشی خود اضافه کرده‌اند، نشان می‌دهد که امر آموزش، آن ‌هم در حوزۀ عکاسی، جایگاه بهتری نسبت به قبل پیدا کرده است.

***

ادامۀ این مطلب را در شماره ۵۹ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید